سلام و عرض ادب خدمت هرکس که دست نوشته منو می خونه
ایشالا هفته بعد عروسی منه . تالار گرفتم و شام و پذیرایی سفارش دادم ...
شهید بابایی و سریال شوق پرواز رو خیلی دوست دارم . رابطه ای که با همسرش داره هم برام خیلی جالبه
از رفقا هرکس رو که یادم اومد خبر کردم . (اگر کسی رو یادم رفته به بزرگی خودش حلال کنه)
خوب شد که اعزام به سوریه قبل از مراسم نشد وگرنه نمی دونستم جواب خانواده و خانومم رو چی بدم ! خدایا دمت گرم
شب عروسی باید جالب باشه . همه خوشحالن و به آینده زندگی عروس و داماد امیدوار ...
خدایا یعنی سرنوشتم چیه؟ یعنی می تونم سربلند و سرافراز از ماموریت سوریه برگردم یا اینکه قراره برای همیشه دلمو کنار ضریح جا بگذارم ؟
الهی به امید تو هرچه مصلحت منه برام مقدر کن
آمین